یه ناشناس و دنیای گردش



 

هیچی یعنی واقعا هیچی !

مثلا قدامون :)

تو بلندی و چهارشونه

ولی من قدم کوتاست :( به قول "م" که وقتی میخواست بهت معرفیم کنه و گفت قد متوسط شایدم با ارفاق بشه گفت قد متوسط.

سیگار تو دستت کلی تفاوته :)

روابطتت با ادما کلی تفاوته ! کلی درده :)

هرچند من از همین خونگرمیت خوشم اومد.

از همین بامرامیت.

از همین رفیق بازی های تا ته خطت.

بهت گفتم ؟!

نه نگفتم.

وقتی اون شب گفتی این 6 تا همونایین که پایتن تا ته خط چقدر ذوق کردم که منم جزو همون شیش تام.

:)

خیلی خیلی خیلی خیلی ذوق کردم ولی تو قطعا نفهمیدی.

داشتم از تفاوتامون میگفتم.

ببین خاطره های فوق العاده محدودم با تو چه طوری حواسم رو پرت میکنه؟! :)

تو خونگرمی و من از این خوشم میاد.

ولی از صمیمتت با دخترا خوشم نمیاد.هرچند به اسم دوست نه دوست دختر هرچند که تو واقعا واقعا ادم فرندلی باشی و همه

رو به یه چشم ببینی ولی من هیچ وقت با یه پسر تو واقعیت دوست اجتماعی نبودم.

صمیمی نبودم.

من با تمام پسرای فامیلمون در حد سلام و احوالپرسی ساده بودم و این دوست اجتماعی رو :) دوسش ندارم.

نمیدونم شایدم چون از تو خوشم میاد از دوست اجتماعی های تو خوشم نمیاد :)

تو تنها پسر تو کلاس هستی که من دوست دارم باهاش صمیمی باشم.واقعا دوست دارم.

ببین ببین ببین تو حتی داری به اعتقادات منم دست میزنی :)

تو ادم فوق العاده اجتماعی و عاشق شلوغی و ادمای زیادی

من ولی نه :) نه اینکه اجتماعی نباشم ولی قطعا در مقایسه با تو هیچی نیستم.

بعدم.

اعتقادات من

اعتقادات تو که یه فاز دیگست.

رپی که گوش میدی.

رپی که خوشم نمیاد.

:)))))))

من و تو خیلی فرق داریم.

مثلا احتمالش صفر درصده که یکی من و تورو ببینه و بگه اع شما بهم میاین !

 


 

اینجا رو آبی کردم چون تورو با رنگ آبی میشناسم :) رنگ غالب پیرهنات !

 

*

 

تو لایو بچه های خوابگاه پسراکه از تو گوشی دوستم داشتم میدیدم یه لحظه رد شدی ! با یه تیشرت و شلوارک تا زیر زانو.

دور بودی روبه روی پنجره و یه سیگار دستت !

نشناختمت!

تا اینکه اون پسره صاحب لایو اسمتو و اورد و .

آخه کی این اسم عجیب رو جز تو میتونه داشته باشه؟!

نمیدونم چی شد گفتی نگیره ازت یا چی که لایو برای دو دقیقه قطع کرد :)

خواستم بگم دیدمت با اون سیگار تو دستت !

روز به روز خدا بیش تر و بیش تر تفاوتای من و تو رو میندازه جلوم :)

میدونی؟!

حس میکنم واقعا دوسم داره

خدارو میگم.

ولی  من مثل دیوونه ها دعا میکنم تو از من خوشت بیاد :(

خوشت میاد؟! خوشت نمیاد؟!

تو به من گفتی خواهر !

تو به من گفتی خواهر و قطعا تو مرامت نیست به کسی که به چشم خواهر نگاش کردی جور دیگه ای نگاه کنی :)

نمیدونم شاید م بشه !

ولی ما هیچیمون شبیه هم نیست .

هیچی .

 

 


پفیلای سفید آبی !

 

امروز که چشم تو چشم شدیم برخلاف دفعات قبل ک خیلی گذری بود یا سریع من چشمامو

میچرخوندم ۲ثانیه طول کشید.

من ترسیدم ک نکنه فهمیده باشی !!!!!!!!!!

 

*

 

:)

 

خیلی مسخرست ولی اگه تقلب میخواستی بهت میدادم :)واقعا دلم میخواست یه کمکی 

بکنم بهت . شاید بهتر باشه بگم یه خودشیرینی مزخرف :)))


 

همون شبی که حس کردم دارم باهات صمیمی میشم و این چقدر حس خوبیه !

تو جرئت حقیقت تو تلگرام تو گروه چهارنفره موقتیمون گفتی رو فلانی که تو کلاسمونه کراش دارم :(

من در اون لحظه خیال پردازی های فانتزیم سکته کردند:)

گفتم نه نه این خط قرمزه !

برات خوشحال شدم !

کلی کلی استیکر و گیف پر هیجان و خنده دار فرستادم.

گفتی دختره ازم دوسال بزرگتر و خودم امشب که فهمیدم دپرس شدم

من اولین نفر گفتم : مگه سن مهمه؟! :|

اون یکی دوستم گفت : مهم اینه خوشگله

و اون شب کذایی بعد کلی خندیدن و حرف زدن و رفیق بودن تا ته خط خدا گفت که ببین این نه ببین این از همون اول نه !

:)))))

از ساعت 2 و نیم نصفه شب که تو اومدی تو گروه و همه اونایی که بیدار بودیم یهو خوابمون پرید تا خود 8 صبح که

مثل دیوونه ها بیدار موندیم و بازی کردیم و حرف زدیم من واقعا خوشحال بودم که دارم با تو وقت میگذرونم .

ولی تو حتی منو نمیشناختی.

بهم گفتی تو کدومی؟!

:)

"م" بهت گفت خسته نباشی :) بابا همون دختر چادریه قدش متوسطه !

گفتی: میخواستم هی بپرسم

گفتم عکسم که هست رو پروفایلم

که گفتی این چیه ؟! این که هیجی معلوم نیست ؟ :)

و تو منو نمیشناختی

ولی من چرا انقدر تورو میشناختم ؟!

 

*

 

قرار شد اون حرف بدی که از دهنت سر کلاس راجع به استاد شنیدم رو به کسی نگم با خنده گفتی :

خواخر مه ابرو ر دار تی فدا ( و من مردم برای فدات شم اخرت :) )

ولی تو جرئت حقیقت اون شب گفتی من فقط از یه نفر سوال دارم و اسم منو اوردی

مثل دیوونه ها گوشی به دست خندیدم و گفتم چرا؟!

. گفتی: من چی سر کلاس گفتم که تو گروه گفتی بدتر از اینا هم شنیدی از من؟!

و من با خجالت خیلی سربسته گفتم و اون گفت این که بد نبود :|

و گفتی :

پسرا همشون بی ادبن فقط من تن صدام بالاست زود لو میرم :)))

 

 

صبح که شد گفتی میخوای بری کله پاچه بخوری و پیاده روی کسی تون میاد؟!

:)

گفتم تو ادم فوق العاده اجتماعی هستی :)

گفتم نه !

یعنی نمیرفتم ! قطعا نمیرفتم !

بعد اون دختری که روش کراش داشت !

بعد اون حس بد !

همه اینا به کنار من کی با یه پسر رفتم تنها بیرون ؟!

هرچند از اون پسر خیلی خوشم بیاد ؟!

 

آبی اسمونی تو فکر کردی خب همه اینا میرن میخوابن ولی من تا اخر اون روز نخوابیدم و مثل خلا ساعت 8 صبح 

رفتم خیابون گردی و با یه هنسفری تو گوشم.

و به تو فکر کردم !

و به تو !

و به.

اون دختری که ازش خوشت میاد !

 

:)

 

 

*

 

 

نمیدونم الان باهمین یانه؟! قرار بود "آ" شمارو بهم برسونه !

"م" میگه که نه هنوز خبری نیست !

یعنی ممکنه اون گفته باشه نه؟!

درصورتی که "آ" میگفت اون دختره هم از تو خوشش میاد آبی اسمونی

همون شبم بهت گفت که اون دختره ام مثل تو ازت خوشش میاد و تو خوشحال شدی

گفتی کراش دوطرفه خیلی خوبه !

راست گفتی.

کراش دوطرفه خیلی خوبه !

 

:)


 

چرا دارم خودکشی میکنم؟!

تو بخوای یه چیزی ام به اسم تقدیر اتفاق بیفته من گند میزنم توش :)

اصولا گند میزنم گند گند گند.

سر یه سوتی خواهرم . ب قول فاطی حالا فکر کن قسمت بوده یا هر چی :|

ولی فالو داد در صورتی که من قبلش سریع درخواست فالو رو برداشتم که نبینه اما انلاین بود :(((((

همیشه انلاینه چرااااااااااااااا؟

بعد انقدر جیغ زدم و لبامو برگردوندم و نیم ساعت با فاطی حرف زدم که این گند به بار اومد و این حرف هاااااااا.

کلی باهاش حرف زدم گفت عب نداره شاید قسمت بوده خندیدیم و گفتیم مز مز :) :(

وقتی گوشیو قطع کردم و رفتم ایسنتا دیدم دیگه درخواستش نیست :)))))

مثل من پس گرفته بود :)))

حتی نیم ساعت هم صبر نکرد و پس گرفت !

چرا دارم خودکشی میکنم ؟!

برای کسی که میره دوستای خودمو فالو میکنه بدون اینکه حتی یه بار دیده باشتشون بعد با من اینطوری :)

 

برای خودم متاسفم خدا جونم :)

تو فرصت میدی

من دست پاچلفتی میشم

میسوزونمش

اونم درکمال ریلکسی به چپشم نیست !

 

خدایا اگه میشه هوامو داشته باش

 

الان ساعت سه و نیمه

 

میرم نماز بخونم و بیام اگه نشد و مثلا اصلا انلاین نبود :|

پسش میگیرم

تا 3 و 45 :(

خدایا هرچی میخواد بشه اگه میخواد صلاحم خوب شه یا هرچی .

من ترسو براش یه ربع دیگه صبرمیکنم .

با همون امید پریشبی و با کلی ترس و خجالت :(

 

دوست دارم .


 

پریشب ارزوت کردم .البته نه از این ارزوها که شاید هیچوقت نشه :)

ارزو نکردم ازم خوشت بیاد

یا عاشقم شی.

یا از اینا.

ارزو کردم سال بعد همین موقع من بهترین دوستت باشم :)

تهشم کلی قربون صدقه خدا رفتم گفتم میدونم  برای من شاید محال ب نظر بیاد ولی برای تو قطعا مثل اب خوردنه :)))

گفتم اگه صلاحم نیست به صلاحم کن اگه میشه :(

گفتم ولی دختر بدی نشم . خوب باشم . تو ازم دور نشی. تو نزدیک شی ( به خدا گفتم )

تازه تو این یه ماهیی که باهاش قرار گذاشتم همه نمازامو اول وقت بخونم و اونم عوضش یه سورپرایز خوب برام بیاره  گاهی که فکرم

میپره به اینکه چقدر خوب میشه اون سورپرایزه تو باشی .

خیلی پرروام نه ؟ :)

نماز اول وقت میخونم که بهم جایزه بده :|

بعدم اون جایزه رو دلم میخواد خودم تعیین کنم :|

میدونم :(

ولی حس میکنم قبول کرده که سورپرایزم کنه :( یه سورپرایز خوب :(

هنوز تا یک فروردین کلی وقته :) من بهش ، به مهربونیش و عشقش به خودم ایمان دارم :)

انداختمش تو رودربایستی  دیگه :( گفتم اگه میشه اگه میشه :( حالا بماند خیلی از این نمازاهم اون وسط پرپر شد و نشد اول وقت ولی

من همچنان امیدوارم .

چون ناامیدی بدترین گناهه !

توروهم پریشب با همین امید ارزو کردم :)

چون  هر غیر ممکنی

هر چیز نشدنی

هر چیزی هر چیزی هر چیزی

اون بخواد میشه :) فقط کافیه بخواد :)

و من دعا کردم اگه به صلاحمه و میشه بشه :( یعنی حتی دعا کردم اگه به صلاحمم نیست به صلاحم بشه یه جوری بچرخه به صلاحم شه.

:))))))))

من خیلی پرووام ؟ :(

فقط دلم برا دعا کردن تنگ شده

خیلی وقته دیگه از دعا کردن قطع امید کرد بودم :)

خیلی وقت بود دیگه ازش چیزی نمیخواستم چون حس میکردم بعد قضیه کنکور و اون همه سال مسخرم کرده :)

ولی ارزوت کردم با یه امید زیااااااد !

بهترین دوستم حتی اگه نشدی

میشه بهترین دوستت بشم ؟! :))))))

میشه؟! لطفا

 

 

 


 

زیاد تو اینستا فعال شدم سر این قرنطینه.

استوری پشت استوری.

جلف بازی پشت جلف بازی.

شاید دلیل بزرگترش اینه که اون الان پیج منو داره :|

 

کن یو بلیو ایت  ؟ :(

 

فعالیت زیاد منو خسته کننده نشون میده؟

بده

چه اهمیتی داره؟

نمیدونم :)

مریضی؟

شاید.


 

نمیدونم بهش چی میگن؟!

تکرار یه اتفاق وقتی ایندفعه نوک پیکانش تو نباشی !

اسمش مهم نیست.مهم اینه وقتی اتفاق میفته تو یه سری از سادگی هات دود میشن میرن هوا.

مثلامیفهمی اون روز صبح بازیشون بود.

هماهنگ شده بود.

مثل بازی که بچه های خودمون سر اون در اوردن.

مثل هماهنگی بی نظیری که این ور اتفاق افتاد.

مثل هماهنگی عجیبی که چندماه پیش اتفاق افتاده بود و من فکر میکردم همه چی رواله .

مثل اینکه دوماه پیش سه نفره سه نفره گفتناشونوفهمیدم و باازم خودمو زدم به نفهمی.

به اینکه چو ن من چیزی بهشون نگفتم هیچ چیز خاص  و بمبی اونا ترسیدن که نکنه یکی بیاد ازم چیزی بپرسه و منم بگم.

یاشایدم حس کردن دوست ندارم بقیه بدونن و اینا.

ولی هیچکدومش نبود.

یعنی اولی بود.

ولی اولی بعلاوه مقدار زیادی نقشه از قبل هماهنگ شده !

لفت :)

چه قدر جذاب.

این حسو خیلی وقت بود حس نکرده بودما :)

همین حسو که اسمشو حتی نمیخوام بیارم انقدر برام ننگه .

چقدر من تو انتخاب هام احمقم !

فقط میتونم بگم خودت منو حفظ کن لطفا :(

.

بی تفاوتی بدترین چیزه !

بی تفاوتی !

حتی بدتر از خیانت.

.

وقتشه دوباره مثل 8 سال پیش قوی شم :))))

وقتشه دبگه ساده بازی درنیارم.

وقتشه به لبخندای دیگران انقدر اهمیت ندم.

وقتشه تحسین کنم بهش شکاک و بدبین وجودمو.

 

 

اسم.

قیاقه.

سلام.

اینستا.

عقب گرد.

همه به جز.

نقشه .

بی تفاوتی.

خنثی.

 

 

 

تمام :)


چقدر خوبه که تموم شد و انجامش دادم .

به این فکر میکنم که آیا دوره بهمنشو برم چون اونم میخواد بره یا بذارم تابستون برم ؟! 

و حتی دارم به این فکر میکنم که ارشدمو چیکارکنم که

​​​​​​درسته که میشه گفت مثبت پیش رفت ( البته با کلی سوتی منمنننممم)

ولی بحث اینجاست که آیا این فرد صرفا گفته اوکیع و قرار۷ دوباره بره تو فاز ب پشم گرفتن و هیچ غلطی نکنه و توقع داشته باشه من کاری کنم ! 

اصلااااا من با این کار حجتو تموم کردم به نظرممممم

و فوقش و تهش با شرکت تو اون دوره بخوام کاری براش بکنم :) 

اگه کاری دیگه در جهت مثبت انجام نده منم نمیدم 

مرسی

 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها